فوتبال ایران و فریبی به نام سقف بودجه؛ وقتی قوانین اجرا نمیشوند
سقف قراردادها در فوتبال ایران برای کنترل هزینهها وضع شد، اما تخلفات گسترده باشگاهها و برخورد ناکارآمد فدراسیون، این قانون را عملاً بیاثر کرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، سید مقداد سادات در یادداشتی برای گروه ورزشی مهر نوشته است: «سقف قرارداد و بودجه در فوتبال ایران، به عنوان یک سیاست مالی، با هدف کنترل هزینهها، جلوگیری از تورم دستمزدها و ایجاد عدالت رقابتی میان باشگاهها معرفی شده است. بر اساس دستورالعمل حاکم بر قراردادها و سقف بودجه باشگاههای فوتبال ایران برای سالهای ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۶، سقف بودجه به گونهای تعریف شده که انعقاد قراردادهای بازیکنان و کادر فنی حداکثر تا ۳۰ درصد نسبت به فصل قبل قابل افزایش است، و مزایای اضافی (آپشنها) نباید بیش از ۲۰ درصد مبلغ پایه قرارداد باشد.
این سیاستها بخشی از تلاش فدراسیون فوتبال برای حرفهایسازی لیگ برتر است، اما از همان ابتدا با چالشهای اجرایی روبرو بود. هدف اصلی، جلوگیری از بدهیهای انباشته باشگاهها و کاهش وابستگی به بودجه دولتی بود، اما منتقدان آن را اشتباه و غیرقابل اجرا میدانند، زیرا به جای تمرکز بر تراز مالی مثبت، صرفاً سقف عددی تعیین کرده است. و در عمل با چالشهای اجتماعی و فرهنگی روبرو شد. از منظر جامعهشناختی، این قوانین را میتوان در چارچوب نظریههای کنترل اجتماعی (مانند نظریه دورکیم) بررسی کرد، جایی که نهادهای رسمی مانند فدراسیون سعی در تنظیم رفتارهای اقتصادی دارند، اما عوامل فرهنگی و ساختاری مانع اجرای آن میشوند.
دلایل عدم رعایت سقف قرارداد توسط باشگاهها
عدم رعایت سقف قرارداد توسط باشگاهها پدیدهای رایج در فوتبال ایران است که ریشه در عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد. باشگاههای بزرگ اغلب متهم به نقض این قوانین میشوند، برای مثال در فصلهای اخیر، شکایتهای باشگاههای بزرگ از یکدیگر بابت عبور از سقف بودجه مطرح شده که نشاندهنده رقابت شدید و اتهامزنی متقابل است.
عدم رعایت این قانون توسط باشگاهها یکی از بزرگترین مشکلات فوتبال ایران است و به اشکال مختلفی رخ میدهد. باشگاهها اغلب با روشهایی مانند عقد قراردادهای دوگانه (یک قرارداد رسمی پایینتر از سقف برای ثبت در فدراسیون و یک قرارداد غیررسمی بالاتر)، پرداختهای زیرمیزی، حوالههای غیرنقدی (مانند خودرو، میلگرد یا زمین)، یا حتی استفاده از دلالها برای دور زدن سقف، قانون را نقض میکنند. این روشها نه تنها سقف را دور میزنند، بلکه منجر به بدهیهای میلیاردی بیتالمال میشود.
مربیانی مانند استراماچونی و برانکو ایوانکوویچ به دلیل پرداختهای نامنظم قراردادهای خود را فسخ کردند و باشگاهها را متهم به عدم شفافیت کردند که این امر موجب جریمههای سنگین مالی برای باشگاههای استقلال و پرسپولیس شد.
علی خضریان نماینده مجلس در برنامه فوتبال برتر گفت: در فوتبال ایران بازیکن ۱۰۰ هزار دلاری را حدود ۵۰۰ هزار دلار قرارداد میبندند، مقداری از قرارداد را پرداخت نمیکنند تا شکایت کند و آنجا خسارت ۶۰۰ هزار دلاری دریافت کنند.
فساد و ساختار قدرت
در جامعه ایران، فوتبال به عنوان یک نهاد اجتماعی مهم، تحت تأثیر روابط قدرت و نفوذ قرار دارد. باشگاههای دولتی یا نیمهدولتی دسترسی بیشتری به منابع مالی غیررسمی دارند، که منجر به قراردادهای صوری یا پنهان میشود. این پدیده را میتوان با نظریه "فساد ساختاری" توضیح داد، جایی که ضعف نظارت نهادها و فشار برای موفقیت، مدیران را به دور زدن قوانین سوق میدهد. برای نمونه، تحلیلها نشان میدهد که فشار مدیران باشگاهها برای جذب بازیکنان ستاره، حتی با نقض قوانین، ناشی از انتظارات اجتماعی و فرهنگی است.
فرهنگ رقابت و فشار هواداران
فوتبال در ایران بیش از یک ورزش، یک پدیده فرهنگی است که هویت اجتماعی افراد را شکل میدهد. هواداران، به عنوان بازیگران اجتماعی، با فشار رسانهای و شبکههای اجتماعی، مدیران را وادار به هزینههای بیش از حد میکنند تا تیمشان قهرمان شود. این منجر به نارضایتی بازیکنان و مربیان از سقف قرارداد میشود، زیرا احساس میکنند حقوقشان محدود شده و این نابرابری را تشدید میکند در نتیجه، عدم رعایت سقف بودجه به یک هنجار اجتماعی تبدیل شده، جایی که موفقیت کوتاهمدت بر پایداری بلندمدت اولویت دارد.
نابرابری اقتصادی و اجتماعی
سقف قرارداد قرار بود عدالت ایجاد کند، اما در عمل، باشگاههای کوچکتر را در برابر غولها ضعیفتر میکند. این مسئله به شکاف طبقاتی در جامعه فوتبال دامن میزند، جایی که بازیکنان خارجی یا ستارهها با قراردادهای ارزی (که ممنوع است) جذب میشوند، و این نابرابری را به سطح جامعه تسری میدهد، مانند افزایش انتظارات مالی در سایر ورزشها یا حتی اقتصاد عمومی. علاوه بر این، ابهامات حقوقی در دستورالعملها، مانند تعریف نادرست سقف بودجه، مدیران را تشویق به تفسیرهای شخصی میکند.»