همه شما مقصرید!
باشگاه استقلال در سال های گذشته مدیرانی به خود دیده که همه آنها تلاش کردهاند اوضاع این تیم پرطرفدار را بهبود ببخشند اما از آنجایی که بیشتر دنبال منافع خود بودند به موفقیتی دست پیدا نکردند.
به گزارش خبرنگار مهر، تیم فوتبال استقلال در شرایطی خود را برای حضور در بیست و پنجمین دوره رقابت های لیگ برتر آماده می کند که با وجود درخواست های سرمربی این تیم برای جذب بازیکنان باکیفیت، مدیران باشگاه نتوانستند خواسته های او را برآورده کنند و همین امر نارضایتی هایی را از مسئولان باشگاه ایجاد کرده است.
هر چند خبرهایی در مورد احتمال تغییرات در مدیرعاملی باشگاه استقلال طی روزهای گذشته مطرح شده بود، اما با توافقی که بین هیئت مدیره و هلدینگ خلیج فارس صورت گرفته است، علی نظری جویباری فعلا به فعالیت خود در این مسئولیت ادامه خواهد داد تا تصمیم بعدی در شروع لیگ برتر اتخاذ شود.

مرتضی موسوی زنوز که سال ها در مسئولیت های مختلف از جمله معاون اداری و پشتیبانی با باشگاه استقلال همکاری کرده است، در یادداشتی برای گروه ورزشی خبرگزاری مهر در مورد شرایط استقلال نوشته است:
«سالهاست که به دنبال مقصر می گردیم و همچنان در این گنبد دوار از پی متهم فراری روانیم. همچنان به هر کس که می رسیم ، نشانی قاتل اصلی را می گیریم. از هر کوی و برزن، از زیرزمین ها و پشت بام ها، از خرابه ها و ویرانه ها، از کاخ ها و برجهای رنگارنگ، از کافی شاپ ها و رستورانها، از بزرگ و کوچک، از شهری ها و روستایی ها.
حتی از کشورهای همسایه و حتی از اروپا و آفریقا هم سراغ متهم را گرفته ایم. هیچکس نشانی از او ندارد. هر کس دوست و همسایه اش ر ا نشانمان می دهد. با اینکه خودشان بیشتر از دوست و همسایه شبیه متهم هستند با این وصف در پی فرافکنی و فرار از مهلکه ، هویت اصلیشان را پنهان می کنند! ما که می دانیم خودشان باعث و بانی این وضعیت هستند ولی...
قصه استقلال؛ قصه هزار و یک شب است. هیچکس به درستی نمی داند نویسنده اصلی آن کیست و چند داستان در آن گردآوری شده است. اکثر ماجراهای آن در بغداد کنونی اتفاق افتاده و بعضی از داستانها ریشه ایرانی دارند. این اثر طی قرنهای متمادی توسط نویسندگان و مترجمان مختلف در سراسر آسیای غربی ، مرکزی و جنوبی و حتی شمال آفریقا گردآوری شده و مجهول الکاتب است.
چیزی هم که صاحب نداشته باشد، مثل بچه یتیمی می ماند که هر که از راه رسید مشت و لگدی نصیبش می کند. هر چند داستانهایش تخیلی است با این وجود به دل می نشیند. همانند شعارها و مصاحبه ها و وعده ها و دروغ های بزرگ آقایان که سالهاست حقیقت تلخ پشت این همه مصایب استقلال را پنهان کرده است.
اگر بدون تعصب و با نگاه واقعی بخواهیم به موضوع اصلی ؛ یعنی دریوزگی استقلال پی ببریم، لباس قضاوت سطحی و جانبدارانه را از تن بدر کنیم تا به علل واقعی آن یرسیم.

۱ - بعد از تولد دوباره استقلال(تاج سابق) در سال ۱۳۵۸ واگذاری مالکیت باشگاه با مصوبه مجلس به سازمان تربیت بدنی و سپس در سال ۱۳۸۴ به سازمان رفاه و دوباره به سازمان تربیت بدنی و وزارت ورزش و در سال ۱۴۰۳ به شرکت پتروشیمی خلیج فارس محول شد. با توجه به تحولات سیاسی و اجتماعی در سال ۱۳۵۷، طبیعی بود که در نوع فعالیت باشگاه تغییراتی صورت پذیرد. این موضوع خود به خود هوادار را با نوعی سردرگمی و نگرانی مواجه می کرد.
در واقع دست بدست شدن مدیریت و مالکیت باشگاه، اساساٌ این نگرانی را دامن می زد و در این وضعیت حق با هوادار بود؛ باشگاه هر روز یک نفر مدیر پیدا می کرد و هنوز برنامه ای اجرا نشده، مدیر بعدی از سوی نهادهای مختلف برایش تعیین و معرفی می شد. اگر کمی منطقی و بدون احساس به این موضوع نگاه کنیم در می یابیم که تیم تاج در عرض ۳۳ سال تنها یک مدیر داشته و موفق هم بوده، اما تیم استقلال تنها در یکی دو سال چندین مدیر به خود دیده و تغییرات پی در پی نشان از بی ثباتی و آینده ای تاریک می داد که نگرانی هوادار نیز در این زمینه بیراه نبود.
۲ - با اینکه مدیران اولیه باشگاه بعد از انقلاب تقصیری در مشکلات عدیده امروز استقلال ندارند اما سکوتشان برابر اتفاقات پی ریزی شده آن زمان که نشان می داد روند موجود چیزی جز خرابی و نابودی باشگاه نتیجه ای نخواهد داشت، بنابراین با قاضی کردن کلاهشان و اینکه افشاگری های آنان می توانست از بروز دسیسه های مخرب جلوگیری نماید، باید خود را در بوجود آمدن مصایب امروز استقلال مقصر بدانند.
۳ - اگر از دهه های شصت و هفتاد بگذریم که روزهای اوج استقلال در اثر ثبات مدیریتی بویژه داشتن هیئت مدیره ای توانمند و با تدبیر بود، به دهه هشتاد که می رسیم دیگر بی برنامگی ها، بی تدبیری ها، ناشیگری ها، عدم دلسوزی و باری به هر جهت بودن رفت و آمد مدیران سفارشی، اولین گام در راستای تخریب و از میدان بدر کردن رقیبی تاریخی برای دومین تیم تهرانی آغاز شد. در واقع برای مسئولان وزارتی دیگر مهم نبود چه کسی در راس این باشگاه قرار گیرد. چرا که مقامات صاحب قدرت در وزارتخانه ها و سازمان های ذی نفوذ علایق شخصی خود را دخیل در انتخاب مدیران کردند و تمایلشان به رنگ قرمز فزونی گرفت و با این وصف طبیعی بود که اتفاقاتی خارج از حیطه ورزش ساختار استقلال را نشانه رود و موجب تضعیف آن شده و از حالت یک رقیب سرسخت و همیشه پیروز خارج کند.
۴ - همه اینها به کنار، مهم ترین نکته در باره نابسامانی های استقلال، آمدن آدمهای نامربوط با ورزش و فوتبال و نظام مدیریتی بود. از فیدل کاسترو پرسیدند که چه عاملی باعث به خطر افتادن حکومت در کوبا و وضعیت نابهنجار در کشور شما شد، پاسخ داد: من دوست و همراهی داشتم که در طول مبارزات سیاسی کنارم بود و اعتماد صددرصدی به او داشتم. وقتی رئیس جمهور کوبا شدم از او خواستم تا کابینه را با توجه به شناختش از کشور و مدیران حاذق و متخصص، انتخاب و معرفی کند. این کار انجام شد و سالها گذشت تا اینکه دیدم کشور در حال سقوط است و نظام سیاسی و اجتماعی در حال اضمحلال قرار دارد. از گروهی دیگر از متخصصان خواستم موضوع را بررسی و اعلام کنند. بعد از مدتها تحقیق و تفحص متوجه شدم که این دوست من ، هر چه آدم متخصص و کاربلد را در مسئولیت های کوچک و پیش پا افتاده در نظر گرفته و هر چه آدم کوتوله و کارنابلد را در پست های حساس و تخصصی گمارده و کشور را به این حال و روز انداخته...!

حالا وضعیت استقلال هم مانند حکومت کاسترو در دست افراد نالایق و غیرمتخصص افتاده و شخصا تقصیری متوجه خود آنان نیست. یک روز مدیرعاملی معرفی می شود که تخصصش در بیداری قبل از طلوع آفتاب است و باید صبحانه را در باشگاه میل کند. هر چند چهره شناخته شده در ورزش کشور بود با این حال دردی از درد های استقلال را دوا نکرد.
مدیری دیگر توسط وزیری در یک جلسه آشنا شد و فردای آن روز میز مدیرعاملی باشگاه را تصاحب کرد. خود را دلسوز و توانمند نشان می داد ولی با توجه به عدم شناختش از تمام زوایای مدیریتی باشگاه، باری بر دوش نفر بعدی گذاشت و رفت. مدیرعامل بعدی چون قبلا در یکی از پست های مهم وزارت ورزش مسئولیت داشت و وزیر بعدی می خواست نفر خودش را در آن پست قرار دهد بنابراین بهتر از پست مدیرعاملی استقلال نبود تا پیراهن آبی را تن او کنند و اینگونه شد که افتضاح مدیریتی در این باشگاه شکل گرفت و یار و غار خودش هم اسرار او را افشا کرد و ....
یکی از پرحاشیه ترین سیستم مدیریتی استقلال به حضور شخصی برمی گردد که زیرپیراهن قرمز به تن می کرد و پیراهن آبی می پوشید تا بگوید استقلالی است! هر چند گذشته آدم ها در این کشور هیچگاه پنهان نمی ماند و نیات و اهدافشان خیلی زود بر دایره افشا می ریزد با این وجود ، مدیریت این فرد همزمان شد با فعال سازی فرابورس در سازمان خصوصی سازی که امکان برداشت میلیاردها پول برای باشگاه مهیا شد و یک شبه قراردادها به عرش رفت و هزینه های سرسام آور در کل سیستم باشگاه شکل گرفت و اتفاقا یک قهرمانی بدون باخت هم نصیب او شد.
این قهرمانی پایان کار نبود و تبعات مخرب خود را در پایه سازی ساختار استقلال نشان داد. پایه هایی که برای پی ریزی ستونهای باشگاه کنده بود، بسیار سست و توخالی بود و منجر به از هم گسیختگی و انحراف حداقل ششصد میلیاردی در بودجه باشگاه شد که مدیرعامل بعدی را به دام انداخت. مضحک تر اینکه هنوز هم در پی بازگشت به پست مدیرعاملی است و از هیچ گمانه زنی و فعالیتی در این زمینه دریغ نمی کند. تنها چیزی که در نظر او مهم نیست خود باشگاه و اعتبار و حیثیت آن است!
یک مدیرعامل نیز داشتیم که بیشتر از دو ساعت نمی توانستید او را در یک جلسه داشته باشید! وسط جلسه باید می رفت و استراحتی می کرد و بر می گشت! در واقع برای برنامه ریزی عمیق و دقیق ، نیاز به تنفسی تازه داشت و با روحیه ای تازه برای موفقیت تیمش آماده می شد!
علاوه بر او یک مدیر عامل از شمال شهر آمد که تنها در پی کسب اعتبار اجتماعی بود. پول و رستوران بزرگ و لاکچری داشت. استخر آنچنانی در اختیارش بود و خلاصه از نظر مالی هیچ چیز کم نداشت. فقط نمی دانست با چه کسانی باید به کدام مسیر درست پیش رو برود. سعی فراوانی می کرد تا تلاشش برای استقلال نمود داشته باشد. البته فعالیت هایی هم می کرد ولی با توجه به اینکه تمرکز بر روی اصالت موضوع نداشت و هدف از خدمت به استقلال را گم کرده بود، بنابراین نتوانست توفیق ادامه مدیریت در باشگاه بزرگ استقلال را پیدا کند و از کار برکنار شد.

اما مدیری خارج نشین داشتیم که از هر حربه ای برای بدست آوردن صندلی مدیرعاملی استفاده کرد. برایش دوست و دشمن هم فرقی ندارد. تنها هدف مهم او داشتن مسئولیت است. در هر باشگاهی و در هر فدراسیون و سازمانی! با هر باند و گروهی هم کار می کند. دلال و منیجر و آدم فروش و کارچاق کن و...هم برایش توفیری ندارد. در برخی از رسانه ها هم آدمهایی دارد که جریان سازی را خوب بلد هستند.
با اینکه جزئیات بی نهایتی در این باره می توان نوشت و منتشر کرد اما فقط به این نکته بسنده می کنم که بگویم؛ همه این آقایان به دنبال پست و مقام و شهرت ، برای فرار از مسئولیت های دردسرساز و مخرب در باشگاه استقلال، به دنبال تخریب دیگران هستند و ضعف و ناتوانی های آنان را برجسته و خسارت های بوجودآمده توسط خودشان را پنهان می سازند.
هیچگاه ، هیچکدام از این آقایان در یک جلسه گرد هم نیامده و به دنبال همفکری برای برون رفت از مشکلات استقلال نبوده اند. هر کدام به تنهایی خود را منجی استقلال نشان داده و دیگران را دشمن و نابودگر معرفی کرده اند! از سوی دیگر متاسفانه برای شخص رئیس مجمع باشگاه هم مهم نیست که در انتخاب مدیران و اعضای هیئت مدیره باشگاه از چند مشاور متخصص در امر مدیریت ورزشی و افراد خوش نام و خوش فکر استفاده کند.
در پایان به این نتیجه می رسیم که همه این افرادی که به نوعی از آنان بحث به میان آمد، در نابسامانی ها و شکل گیری معضلات باشگاه مقصرند و مادامی که به ضعف و گناه و تقصیرات خود اعتراف نکنند و درصدد رفع آن نباشند مشکلات بیش از پیش خواهد بود. در واقع از نظر آنان استقلال گوشت قربانی ای است که هر کدام قصد دارند سهمشان را بردارند!