به گزارش وبسایت نود، از جهات گوناگونی، سولاری و والورده تفاوت‌های زیادی با هم دارند: شخصیت‌های متفاوت، نوع فوتبال متفاوت، ملیت و تجربه فوتبالی - اما از یک لحاظ این دو شباهتی زیاد با هم دارند.

این دو مربی در رئال مادرید و بارسلونا، ضرورتی مشابه برای مدیریت فردی بازیکنان، حل مسائل درونی و ایجاد روحیه تیمی دارند. در آستانه اولین تقابل این دو مربی در ال کلاسیکو، نگاهی داریم به شباهت میان این دو مربی. مسابقه رفت نیمه نهایی جام حذفی اسپانیا، این هفته میان بارسلونا و رئال مادرید برگزار و بازی برگشت، سه هفته بعد به میزبانی مادریدی‌ها برگزار خواهد شد.

از والورده شروع می‌کنیم؛ بخش بزرگی از هواداران بارسلونا هنوز او را مربی بزرگی نمی‌دانند. منظور از مربی در اینجا، اشاره به قوای تاکتیکی، ایده‌های استراتژیک و برند فوتبالی والورده است. آن‌ها بر این باورند او کسی نبوده که در طی مدت حضورش در بارسلونا، نشان دهد که یک مربی ریسک پذیر است. به خصوص در مورد اینکه به بازیکنان جوان فرصت بیشتر دهد. اما در عوض او سعی کرده هر طور شده با ترکیب بازیکنان باتجربه خود، بردهای هر چند خفیف را هم پشت هم قرار دهد.

مسئله این نیست که منتقدان والورده، اشتباه فکر می‌کنند، حرف‌ها و ایده‌های آنها قابل احترام است، اما تنها دروغگویان و احمق‌ها می‌توانند ادعا کنند که والورده به خوبی نتوانسته و نمی‌تواند از داشته‌هایش استفاده کامل را ببرد. همین که او توانسته اعتماد و تمکین مسی را جلب کند، حقیقتی گویا است. در دوران کنونی، جلب اعتماد لیونل مسی برای هربی مربی شاغل در نیوکمپ بسیار ضروری جلوه می‌کند.

نمونه دیگر، دمبله است. دمبله 120 میلیونی جایگزین ستاره بزرگی همچون نیمار شد. او روزهای ابتدایی خوبی در بارسلونا نداشت، اما این که او مدت زیادی مصدوم بود تقصیر والورده نبود، این که دمبله به زمان نیاز داشت تا در سالن بدنسازی قوای بدنی خود را بهبود ببخشد، باز متوجه والورده نبود. در هر صورت او به زمان نیاز داشت و والورده در این میان، او را در آغوش گرفت، تعلیم داد، به دمبله فرصت داد و در عین حال او را تهییج کرد و برانگیخت. در شرایطی که شاید خیلی از مربیان در چنین موقعیت‌هایی وینگر جوان خود را روی نیمکت قرار داده یا به نوعی روحیه‌اش را تخریب می‌کنند، اما سرمربی بارسلونا در این مورد صبر پیشه کرد. والورده در بازی‌های مناسب و به جا، به دمبله فرصت بازی داد و اطمینانش را به او بروز داد.

نمی‌توان گفت والورده یک مربی تاکتیکی نیست. سیستمی که او تعبیه کرده موجب به حداقل رساندن دوندگی در میان بازیکنان تیم شده و این مسئله در نهایت به نفع بازیکنی همچون بوسکتس شده است. مدیریت فردی او در قبال بازیکنان تیم، نکته حائز اهمیت دوران کاری وی در بارسلونا است.

سولاری چطور؟ او کاملاً با والورده متفاوت است. سولاری بازیکنی متفاوت نسبت به والورده بود. از قاره‌ای دیگر، بازیکنی موفق‌تر از منظر کسب جام، یک مربی جوان‌تر و البته تحت فشار بیشتر.

هنوز هم خیلی‌ها هستند که با دیدن نمایش‌های اخیر رئال مادرید مقابل ایبار و یا سوسیداد تحت نظر سولاری، در توانایی‌های تاکتیکی، فنی و قابلیت‌های مربیگری او شک دارند. اما همچون والورده، سولاری در طی این مدت نسبتاً کوتاه توانسته با مدیریت فردی خوب خود، موانع پیشرفت مقابل تیمش را کنار بزند. مثال‌های شاخص آن، ایسکو، بنزما، مارسلو و چند نفر دیگر هستند.

ایسکو بعد از بازگشت از مصدومیت، متوجه شد که لوپتگی دیگر اکنون یک خاطره است. دوران همکاری خوب او با سرمربی سابق مادرید و تیم ملی اسپانیا به پایان رسیده بود و حالا سرمربی جدیدی روی نیمکت برنابئو حضور داشت. به هر دلیلی که بود، ناآماده بودن، نداشتن فرم خوب بعد از مصدومیت، عدم رعایت رژیم و یا ... ایسکو، از ترکیب تیم کنار رفت. و سولاری کسی بود که این کار را انجام داد. این تصمیم جسورانه، بدل به درسی مهم برای بازیکنان، هواداران، رسانه‌ها و حتی ریاست باشگاه شد. البته شاید سولاری در نگاه اول، در پی این هدف نبود. او در پی این بود که پیامی را به ایسکو منتقل کند: کار کن، تلاش کن، از قواعد پیروی کن یا بیرون بنشین.

مورد مشابه درباره مارسلو اتفاق افتاد. مارسلو قطعاً یکی از ارکان تیمی بود که توانست در سه سال پیاپی بر اروپا حکمرانی کند ولی او اخیراً اضافه وزن دارد و در دفاع کند عمل می‌کند. برای مربی‌ای که تا ماه ژوئن فرصت دارد ارزش‌های خود را نشان دهد تا این جایگاه را حفظ کند، جای اشتباهی تا پایان فصل باقی نمی‌ماند. اما سولاری در اقدام جسورانه دیگری، مارسلو را هم از ترکیب کنار گذاشت و سرخیو رگیلون جوان را به تیم اصلی اضافه کرد. او با این کار به مارسلو حق انتخاب داد: "یا فرمت را بهبود بده یا بیرون بنشین!" علاوه بر این، تصمیم سولاری درباره مارسلو، کنار گذاشتن ایسکو را از ترکیب، کمتر موضوعی شخصی جلوه داد.

مارکوس یورنته هم گزینه دیگری بود که به ترکیب تیم اصلی اضافه شد و سولاری به این جوان اعتماد کرد. حالا رئال مادرید هافبکی دونده و پویا را دارد که می‌تواند در جایگاه کاسیمیرو ایفای نقش کند. ویسینیوس نیز در دوران سولاری مورد اعتماد سرمربی قرار گرفت و حالا بدل به جذاب‌ترین چهره مستعد جوان دنیای فوتبال شده است. بازیکنی جوان باآینده درخشان.

موضوع فقط بر سر مسائل تاکتیکی نیست. بلکه بحث بر سر مدیریت است؛ مدیریت تیم، مدیریت شرایط کنونی و مدیریت ریسک است؛ حل کردن مسئله. حالا هر دو مربی تحت فشار این هفته، مسائلی را برای حل کردن پیش روی خود می‌بینند.

والورده که تلاش کرده تا به توصیه پویول گوش کند (پویول در تابستان عنوان کرده بود بارسلونا برای آنکه در ماه‌های آپریل و مارچ در لیگ قهرمانان دچار لغزش نشود، باید کمتر به تورنمنتی همچون جام حذفی بها دهد) حالا باید تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد از مسی در ال کلاسیکو کوپا دل ری استفاده کند یا خیر. آن هم در شرایطی که او با مصدومیتی روبرو شده است. اینجاست که والورده باید مدیریت ریسک کند و ببیند آیا در آستانه شروع رقابت‌های اروپایی، استفاده از مسی، ارزش ریسک را دارد یا خیر.

در آن سمت، سولاری و تیمش در مسیر پیشرفت قرار دارند. کاملاً برای آنها شدنی است که بتوانند در طی دو بازی رفت و برگشت بارسلونا را کنار بزنند و به فینال برسند. با بارسلونایی که در مقابل والنسیا دیدیم، به نظر می‌رسد حضور رئال مادرید با تمام قوا در ال کلاسیکو، می‌تواند برای این تیم منطقی و مفید باشد. اما یادمان نرود که آنها به فاصله چند روز باید در لالیگا در دربی مادرید به میدان بروند. مسابقه‌ای مهم برای سولاری برای آینده کاری او و یک بازی شاید سرنوشت ساز برای اندک شانسی که می‌توان برای قهرمانی رئال مادرید در لالیگا قائل شد.

1878