ورزش 11 - وقتی کسی صدای فریادتان را نمی شنود، وقتی به حال خود رها می‌شوید، 2 رویکرد وجود خواهد داشت! یا در انزوای تحمیلی قرار خواهید گرفت تا برای برون‌رفت از شرایط نامطلوب خود راهکاری تازه را در پیش خواهید گرفت! حکایت فوتبال ایران است، خودمان بر ساقه‌هایش آتش می‌زنیم و دائما شعله‌هایش را جان می‌بخشیم و در آخر هم مدعی آرامش می‌شویم! این همه تضاد را چگونه می‌توانیم هضم کنیم؟!

از چه کسی باید انتظار آرامش و دوستی را داشت؟! بله ابتدا از خودمان، اما در فوتبالی که بخش نظارتی آن سامان دهنده و حکمفرماست چگونه می‌توان از تیم‌ها و باشگاه‌ها انتظار داشت که رویه ابداعی خود را در پیش بگیرند؟! به طور مثال بارها دیده شده است که بخش اعظمی از همین هواداران تراکتورسازی صدها کیلومتر فاصله را از تبریز تا تهران طی کرده‌اند و پس از مشقت‌های بسیار بر سکوهای بی‌جان آزادی حاضر شده اند، اما با بدترین واکنش‌های بخش امنیتی - انتظامی استادیوم روبرو شده اند! جالب اینجاست که پس از این برخوردمان، او را محکوم به صبر و دعوت به آرامش می‌کنیم! چگونه می‌توانیم به سکوها رنگ خون و جنون ببخشیم و در آخر انتظار واکنشی مثبت را داشته باشیم؟!

هوادارن تراکتورسازیهوادارن تراکتورسازی

این ماجرا برای تمام باشگاه‌های ایران صدق می‌کند! سالهاست که غافل از دغدغه‌های سکوها شده‌ایم و فقط برخورد می کنیم! برخورد توامان با خشم و بی‌رحمی که جبهه‌ای سخت را در قبال آرامش فوتبال ایجاد کرده و میدان فوتبال را تبدیل به میدان نبرد می‌کند! آیا اصلا حق هواداران را محترم می‌شماریم؟!

سیدجلال حسینی و مسعود شجاعی نیز به ناچار به سراغ سیاست‌های بازدارنده رفته اند! کاپیتان‌های دو باشگاه تراکتورسازی و پرسپولیس برای جلوگیری از هرگونه جنجال و حاشیه در عصر یکشنبه، هواداران را آگاه ساخته اند که اگر سکوها ملتهب شوند و علیه یکدیگر شعار بدهند، بازی را متوقف خواهند ساخت؛ ایده‌ای که شاید در هفته سیزدهم لیگ برتر فصل 97/98 به کار بیاید، اما قطعا در هفته سیزدهم فصل 98/99 دیگر کارآمد نخواهد بود!

هوادارن پرسپولیسهوادارن پرسپولیس

بیاییم یکبار هم که شده به سکوها احترام بگذاریم! از رهکارهای مقطعی فاصله بگیرید! برای درمان این غده سرطانی که حتی هواداران را هم دچار آسیب‌های بی‌جبران می‌کند چاره‌ای درست بیاندیشیم! این حقیقت را بپذیریم که سکوهایمان پر است از مشکل و رنج و مشقت! ناسزا می‌شنوند، کتک می‌خورند، تحقیر می‌شوند، مایوس می‌شوند و دست آخر با شکست به خانه بازمی‌گردند! آنها توریست نیستند، فردای همین روز، همین افراد به دل جامعه بازگردانده می‌شوند و با احساساتی سرکوب شده به دنبال نقطه‌ای آرامش بخش خواهند گشت! گناه این مردمان در اشتباهات ما چیست؟!