اصلا ذات حماسه همین است. قرار است جدال نابرابری باشد، ضعیف و قوی‌ای باشد تا قوی در جدال نابرابر مغلوب ضعیف شود و بشود حماسه. اگر غیر از این باشد که دیگر اسمش عوض می‌شود. پس این‌جا، در یک قدمی حماسه و در یک قدمی معجزه باید تشکر کرد. تشکر کرد از همه آنهایی که این راه را به برانکو و شاگردانش تقدیم کردند. از طارمی که محروم شد و محروم کرد و رفت. از فرشاد احمدزاده و وحید امیری که رفتند و نماندند، از محسن مسلمان که همه‌جور حاشیه آفرید تا عضوی از این تیم تاریخی نباشد. رفتن و نبودن آنها همان اتفاقاتی بود که حالا پرسپولیس را برای دوست و دشمن دوست‌داشتنی و قابل احترام کرده است.

دیروز اما روز حماسه نبود. روز حماسه باید در آزادی باشد. در ورزشگاه خودمان در حضور صدهزار نفر و جلوی چشمان خودمان. این که چه نتیجه‌ای رقم می‌خورد اصلا مهم نیست. آخر این شاهنامه خوش است حتی اگر ورق آخرش باخت باشد. به شاهنامه می‌بالیم با وجود باخت آخرش. مهم این است که اول آبان، ورزشگاه‌آزادی، برانکو و شاگردانش با جای خالی همه آنهایی که نبودنشان را به پرسپولیس هدیه دادند آخر این شاهنامه را رقم می‌زنند. یا با برد و رسیدن به فینال نام‌شان را به تاریخ لیگ قهرمانان آسیا سنجاق می‌کنند یا با حذف، عکس‌شان را برای همیشه به دیوار این فوتبال قاب می‌کنند. عکسی با حضور یازده بازیکن اصلی و شاهین عباسیان و حسین‌پور و علوان‌زاده و آدام همتی و همه آنهایی که نمی‌‌شناسیم. ادبیات اگر فردوسی داشت، فوتبال برانکویی را دارد که برایش با دستان خالی حماسه را سرود.

نیلوفر کنگرانی