جادوگر هم اگر باشی برای جادو کردن، چوب جادویی می‌خواهی. وسیله‌ای که جادویت را پیاده و همه را مسخ کند. یک کاپیتان تمام عیار. این همان جادویی است که هر جادوگری می‌خواهد. همان چوبی که به هر جا بزنی معجزه‌ای می‌شود.

جلال حسینی چوب جادویی برانکو در تمام این معجزات بوده است. از همان سالی که آمد و دیوار آهنی را میان مهاجمان حریف و دروازه خودی کشید و رکوردهای دفاعی را یکی پس از دیگری جابجا کرد. دروازه پرسپولیس دیگر دری نبود برای باز شدن بلکه سنگری بود برای پنهان شدن. جایی که تمام مشکلات تیم را می‌شد پشت این دیوار بتنی پنهان کرد. اگر بازیکنی مصدوم بود، اگر ستاره‌ای محروم بود اگر گلزنی غایب بود و اگر پنجره‌ای بسته بود همه این کمبودها را می‌شد پشت این دیوار پنهان کرد. با یک کلین‌شیت و با گل‌نخوردن روی همه کمبودهای تیم سرپوشی گذاشته می‌شد. با تکیه بر همین کلین‌شیت پرسپولیس می‌تازید و می‌‌تازد. او حتی پارا از آن دیوار هم فراتر گذاشته است. برای تیمش گل می‌زند. مثل گل دربی، مثل گل الدحیل و مثل الجزیره که آب حیاتی بود برای بقا، برای صعود. گستره پادشاهی‌اش گسترده می‌شود و در این روزها کل زمین سیطره او شده ست. از دروازه امن تا دروازه حریف. هر جایی که حریفی باشد و هر جایی که نیازی به یک کاپیتان باشد، نیازی به یک معجزه باشد و نیازی به یک دیوار باشد برای تکیه دادن. سیدجلال آنجاست. همان جایی که باید باشد. درست سرجایش.

نه پای انتقامی وسط است و نه به رخ کشیدن توانایی برای کسی. خوب بودن او یک انتقام نیست. چون او همیشه همین بوده. همینقدر خوب، همینقدر مطمئن و همینقدر باورنکردنی. اگر کسی فکر می‌کند آمادگی و توانایی‌اش بر اثر یک انگیزه است و به قدرت یک انتقام است می‌‌تواند نگاهی بیندازد به جدول نمرات نود. همان‌جایی که چندین فصل است نام جلال حسینی در بین بهترین‌های آن خودنمایی می‌کند. بدون رقیب، بدون جانشین. می‌تواند نگاهی بیندازد به قهرمان‌های چندین فصل اخیر لیگ برتر. همان‌جایی که هر جامی هست، یک جلالی در قلبش می‌تپد. نیازی به انتقام نیست. خوش به حال پرسپولیس، و خوش به حال برانکو که او را دارند و بد به حال هر کسی که او را ندارد. چه انتقامی بالاتر از این؟

نیلوفر کنگرانی

30388